بازارچـــــه ی رودبنــه ای

از همه جا و برای همه

بازارچـــــه ی رودبنــه ای

از همه جا و برای همه

فقط دانشجویان می فهمند


قانون پایستگی واحد :واحد ها نه از بین میروند و نه پاس میشوند بلکه از ترمی به ترم دیگر انتقال میابند !

تقلب چیست؟یک سری اعمال ننگین در صورت این کاره بودن شخص امتحان دهنده آخر عاقبت خوش وخرمی دارد نوع خاصی از  هلو برو تو گلو

شب امتحان شبی که در آن نسکافه و قهوه از والیوم ده هم خواب آورتر می شوند شب ر ق ص و پایکوبی کلمات جزوه و کتاب بر روی سسلسله اعصاب محیطی و مرکزی دانشجو

دانشجویان ساکن خوابگاه : جنگجویان کوهستان

دانشجویان پرسر و صدا : گروه لیان شان پو

خانواده دانشجویان : بینوایان

انتخاب درس افتاده : زخم کهنه

اولین امتحان : جدال با سرنوشت

مراقبین امتحان : سایه عقاب

تقلب : عملیات سری

روز دریافت کارنامه : روز واقعه

اعتراض دانشجو : بایکوت

اعتراض برای کیفیت غذا : می خواهم زنده بمانم

دانشجوی اخراجی : مردی که به زانو در آمد

آینده تحصیل کرده : دست فروش(البته این برا رشته ما نیستاون یکی رشته ها رو میگم.)

رئیس دانشگاه : مرد نامرئی

استاد راهنما : گمشده

دانشجویی که تغییر رشته داده : بازنده

سرویس دانشگاه : اتوبوسی به سوی مرگ

کتابخانه دانشگاه : خانه عنکبوتان(به استثنای دانشگاههای علوم پزشکی)

اتوماسیون تغذیه : آژانس شیشه ای

التماس برای نمره : اشک کوسه

سوار شدن به اتوبوس : یورش

ترم آخر : بوی خوش زندگی

تسویه حساب : خط پایان

عمر دانشجو : بر باد رفته

مسئول خوابگاه : کارآگاه گجت

په نه په (جدید)


 

پ نه پ - 9 (طنز)

    پشه نشسته رو پام داره خونمو می خوره , دستم رو بردم بالا بزنمش یهو داداشم میگه   می خوای بکشیش؟! پَـــ نَ پـَـَـ خونش رو خورده می خوام بزنم پشتش آروغ بزنه ببرم بخوابونمش !!

 

*********************

 

اسپری سوسک کش زدم به سوسکه، سوسکه افتاده به پشت دست و پا میزنه...هم خونه ایم اومده میگه داره جون میده..؟ پـَـَـ نَ پـَـَــــ قیافه تورو دیده از خنده ریسه رفته

 

*********************

 

دیشب با دوستم داشتیم حکم بازی میکردیم ... بی بی انداختم ... میگه بی بی بازی کردی؟

پَـــ نَ پَـــ انداختم وسط یه شوهر خوب واسش گیر بیاریم

 

ادامه مطلب ...

خاطرات یک پزشک از بیمارانش (طنــز)

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


پزشکان معمولا خاطرات جالبی از کار و بیمارانشان دارند. علت جالب بودن این خاطرات یا بخاطر برخوردهای بانمکی است که بیماران با پزشک یا بیماریشان می‌کنند یا کمبود اطلاعات پزشکی است یا شاید وقوع بعضی اتفاقات در فضایی که سایه مرگ و بیماری در آن وجود دارد خود به خود تبدیل به طنز می‌شود. اما گوشه ای از خاطرات یک پزشک عمومی با ذوق را در ادامه ایمیل بخوانید که بسیار زیباست.


یه خانم حدودا ۵۰ ساله دختر حدودا ۱۸ سالشو آورده بود.

به دختره گفتم : مشکلتون چیه ؟
گفت : "دلهره" دارم.

مادرش زد زیر خنده و بعد گفت :
مامان ! دل پیچه نه دلهره !

پرسیدم : چیز ناجوری نخوردین ؟
مادرش گفت : چرا "چیسپ" خورده و این بار نوبت دختر بود که بزنه زیر خنده و بگه : مامان چیپس نه چیسپ ... ‌

ادامه مطلب ...

زن، چراغ خانه است


 

 

 


می گویند زن، چراغ خانه است.
اما
لابد شنیده اید که در همین راستا، بعضی ها طرفدار "چلچراغ" شده اند
و بعضی ها هم تمایل به "صرفه جویی در مصرف برق" دارند!

با این حساب می شود این تعاریف را نیز ارائه داد:

دوست دختر:
چراغ گرد سوز! (در بلاد کفر، آن را GF می گویند. تحقیقات نشان داده این لغت، مخفف عبارت Gerdsooz Fitile (فتیله گردسوز) می باشد که در شرایط اضطراری، روشنایی اندکی می افروزد و خاموش شدنش سه سوته است و یک فوته!)

معشوق:
لامپ مهتابی! (در راستای رمانتیک بودن قضیه!)

همسر موقت:
لامپ کم مصرف!

همسر دائم:
همان چراغ خانه

همسر مطلقه:
لامپ سوخته!

همسر ایده آل:
چراغ جادو! (هردو افسانه اند!)

و اما شعر مرتبط:
با غول چراغ، آرزویی بکنید
از او طلب فرشته خویی بکنید
یک دانه بس است زن، مگر نشنیدید
خواهشا" در مصرف برق صرفه جویی بکنید


پَ نه پَ

یارو واسه سرشماری اومده میپرسه: توی خونه اینترنت دارین؟
میگم بله! ...
بعد دوباره میپرسه: توی خونه کامپیوتر هم دارین؟
پَ نه پَ با جاروبرقی میریم توی اینترنت!

پارتی بودیم ... ملت اون وسط داشتن دستارو تکون میدادن و میرقصیدن ...
رفیقم میگه دارن میرقصن!؟
پَـــ نَ پَــــ اینجا گیر افتادن! دارن برای هلیکوپتر امداد دست تکون میدن تا نجاتشون بده

رفتیم واسه عروسی باغ اجاره کنیم ... یارو میگه جای امن میخای ؟
پَـــ نَ پَـــ یه باغ بده تجاوز خورش خوب باشه مهمونا روش حساب کردن !
ادامه مطلب ...

خاطرات یک پزشک از بیمارانش (طنــز)


پزشکان معمولا خاطرات جالبی از کار و بیمارانشان دارند. علت جالب بودن این خاطرات یا بخاطر برخوردهای بانمکی است که بیماران با پزشک یا بیماریشان می‌کنند یا کمبود اطلاعات پزشکی است یا شاید وقوع بعضی اتفاقات در فضایی که سایه مرگ و بیماری در آن وجود دارد خود به خود تبدیل به طنز می‌شود. اما گوشه ای از خاطرات یک پزشک عمومی با ذوق را در ادامه ایمیل بخوانید که بسیار زیباست.

یه خانم حدودا ۵۰ ساله دختر حدودا ۱۸ سالشو آورده بود.

به دختره گفتم : مشکلتون چیه ؟
گفت : "دلهره" دارم.

مادرش زد زیر خنده و بعد گفت :
مامان ! دل پیچه نه دلهره !

پرسیدم : چیز ناجوری نخوردین ؟
مادرش گفت : چرا "چیسپ" خورده و این بار نوبت دختر بود که بزنه زیر خنده و بگه : مامان چیپس نه چیسپ ... ‌

ادامه مطلب ...

حضور آنجلینا جولی در فیلم مسعود ده نمکی جدی شد!

حضور آنجلینا جولی در فیلم مسعود ده نمکی جدی شد!
تیتر: ده‎نمکی پیشنهاد بازی آنجلینا جولی در فیلمش را نپذیرفت
بعد از رؤیت این تیتر در خبرگزاری فارس، مرغ خیال به پرواز درمی‎آید و یک شب بارانی را در ذهن مجسم می‎کند. در این شب بارانی آنجلینا جولی که دارد توی آشپزخانه برای خودش و برَد و بچه‎‎ها ماکارونی درست می‎کند، ناگهان تلفن را برداشته و شماره مسعود ده‎نمکی را می‎گیرد: اول ۹۸، بعد ۰۹۱۲، بعد بقیه شماره. تلفن بوق می‎زند. یک بوق، دو بوق، سه بوق، ده بوق. اما مسعود تلفن را برنمی‎دارد. چون آدم‎‎های معروف تلفن‎‎های ناآشنا را جواب نمی‎دهند. آنجلینا دوباره شماره می‎گیرد، سه‎باره می‎گیرد، چهارباره می‎گیرد، پنج‎باره می‎گیرد. بالأخره در مرتبه ششم (یادمان باید شش یک عدد فراماسونری شیطانی است) مسعود به پیش‎شماره دقت می‎کند: بله. تلفن از آمریکاست. مسعود [به دوربین نگاه می‎کند و] می‎گوید:
- یعنی کی می‎تونه باشه این‎وقت شب…
 
امید مهدی نژاد
امید مهدی نژاد
و دکمه call موبایلش را فشار می‎دهد. تماس برقرار می‎شود:
آنجلینا: مای دیر مسعود، سلام.
مسعود: علیکم‎السلام. شما؟
آنجلینا: آنی هستم. آنجلینا. آنجلینا جولی.
مسعود: همون آنجلینا جولی مشهور؟
آنجلینا: یس. من هست خودم.
مسعود: برو آبجی. برو خودتو سیا کن.
آنجلینا: نو، نو. آی ام خودم. آنجلینا جولی. خانم برد پیت.
مسعود: اگه راست می‎گی اسم سه تا از فیلم‎‎هایی که بازی کردی بگو.
آنجلینا: [...]، [...] و [...] (توضیح: برای ممانعت از ترویج فیلم‎‎های مبتذل هالیوودی، نام فیلم‎‎ها حذف شد.)
مسعود: من که این فیلم‎‎ها رو ندیدم. حالا گیرم که همینه. فرمایش؟
آنجلینا: مای دیر مسعود. یو نو که من هست سوپراستار. من در هر فیلم پلی نمی‎کنم. اما وقتی اخراجی‎‎های یک و دو و مخصوصا سه رو دیدم، به خودم گفتم که باید برای تو پلی کنم در شماره چهار یا هرچی دیگه هست. پلیز.

ادامه مطلب ...

شما هم دوست داری با کلاس بشی؟!

اگر شما ذاتا" انسان با کلاسی هستید که هیچ !!! در غیر این صورت باید از هر فرصتی برای نشان دادن این موضوع استفاده کنید . شاید باورتان نشود ولی شما می توانید از جراحت خود نیز برای کلاس گذاشتن استفاده کنید فقط کافیست جواب های زیر را با اندکی قیافه موجه بیان کنید:

اگر شصت پای شما زیر اجاق گاز گیر کرده و شما ان را باند پیچی کرده اید هر گاه علت آن را از شما جویا شدند باید جواب دهید : "موقع تکان دادن پیانوی بابام پام مونده زیرش"

اگر صورت شما بر اثر جوشکاری زیر آفتاب سوخته باید بگویید : "از اسکی آخر هفته نمی توانم بگذرم"

ادامه مطلب ...

درخت روز تولد شما چیست؟

فروردین تا 10 فروردین - درخت زبان گنجشک (حساسیت)

سرشار از جذابیت، با نشاط و سرزنده است و دوست دارد توجه دیگران را به خود جلب کند. عاشق زندگی، فعالیت و حتی پیچیدگی ها است. مستقل، خوش سلیقه، پراحساس، یار و هم صحبتی خوب است. کسی که تمایل به عفو و گذشت ندارد.

 11 فروردین تا 20 فروردین - درخت افرا (استقلال فکری)


فردی معمولی نیست و سرشار از تصور و خلاقیت و ابتکار، خجالتی و تودار، بلندپرواز و مغرور است. متکی به نفس، به دنبال تجارب جدید و گاهی عصبی است اما حافظه و ذهنی قوی دارد و به آسانی یاد می گیرد و همیشه می خواهد اثری خوب روی دیگران داشته باشد.

21 فروردین تا 31 فروردین - درخت گردو (اشتیاق و شور)


نجیب و با دید وسیع نسبت به جهان، خودجوش و بلندپروازی او نامحدود است. فردی غیرقابل انعطاف، شریکی استثنائی اما بدقلق است. همیشه مورد علاقه نیست اما اغلب تمجید و تحسین می شود. مدیر و باهوش، بسیار پر حرارت اما گاهی اوقات مغرور است.

ادامه مطلب ...

ستاد مبازه با فتنه پ نه پ (جدید جدید)

به بابام گفتم سوئیچ ماشینو بده ...... گفت : می خوای بری جایی؟ ... گفتم : بله پدر عزیزم
(ستاد مبارزه با فتنه ی پَ نَ پَ - واحد فرزند صالح)

رفتم خونه سالمندان عیادت پدربزرگم,مسئول اونجا میپرسه:شمام اومدین عیادت؟میگم نه خونه سالمندان طلبیده اومدیم زیارت

رفتـــم بــه کنـــار دلــبرم با شــادی
گفتـا کـه چـه خوب یاد من افتــادی
گفتـم صـنما تــو عشق را استـادی
گفتا پـَـَـ نــه پـَـَــــ تو یاد من میدادی
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ و درد زهـــر مــاری

بچه داییم به دنیا اومده. همه خوشحال و اینا. مامان بزرگم برگشته میگه حالا میخاین براش اسم بذارین؟میگم...اگه شما صلاح بدونین
ستاد مبارزه با فتنه ی پَ نَ پَ – واحد احترام به بزرگتر

رفتیم پایگاه انتقال خون میگه شمام اومدین خون بدین؟ گفتم بله اومدیم خون بدیم. شما هم بفرمایید بساط لودگی تون رو جای دیگه پهن کنید. یارو همون جا به گریه افتاد و ابراز پشیمونی کرد.
ستاد مبارزه با فتنه پــَ نــَ پــَ - واحد نهی از منکر

تو صف بربری نوبتم شده یارو میگه بربری میخوای؟میگم نون باشه بقیش مهم نیس

از اتاقم اومدم بیرون ،در دستشویی رو باز کردم .مامانم میگه داری میری دستشویی؟میگم نرم؟؟؟

نوزاده تو بغل مامانش گریه میکرده مامانه میگه قربونت برم گرسنته؟ بچه هه به اذن خداوند میگه پَ نَ پَ دارم برای گرسنگان و زلزله زدگان سومالی گریه میکنم
(واحد نفوذی پ نه پ)

رفتم سوپری گفتم یک نوشابه زرد بدید
فروشنده گفت: منظورتون نوشابه پرتقالی که نارنجی رنگه؟
گفتم: بله، منظورم همون بود. ببخشید
ستاد مبارزه با فتنه پـ نـ پـ واحد فرهنگ‌سازی به جای حاضر جوابی

رفتم دستتشویی هی دارم در میزنم! میگه هاااان، دستشویی داری؟ پـَـــ نــه پـَـــ خواستم بگم آخریم مهلت ثبت نام جشنواره حساب های قرض الحسنه بانک صادراته، جا نمونی! طرف اومد بیرون گفت خاک بر سرتون کنن که فقط بلدین از این چرت و پرتا بگین
(کمیته مبارزه با فتنه پـَـــ نــه پـَـــ , ستاد سیار مستقر در توالت عمومی)

..:: کلیپ فوق العاده خنده دار داهی و شاکانی

..:: کلیپ فوق العاده خنده دار داهی و شاکانی (خنده بازار ) ::.

ادامه مطلب ...

ستاد مبازه با فتنه پ نه پ

رفتم ساندویچی، میگم آقا یه هات داگ با سس مخصوص بدین. میگه میل می کنید؟ میگم: بله، دستتون درد نکنه
)گشت مبارزه با فتنه پـَ نه پـَ ، واحد سیار غذاخوری ها و رستوران ها(

به بابام گفتم سوئیچ ماشینو بده ...... گفت : می خوای بری جایی؟ ... گفتم : بله پدر عزیزم
)ستاد مبارزه با فتنه ی پَ نَ پَ - واحد فرزند صالح(

به دوستم گفتم برو بالا نردبون چراغ و ببند گفت بچرخونمش؟میگم اگه سختت میشه تو بگیرش من نردبون و میچرخونم

رفتم خونه سالمندان عیادت پدربزرگم,مسئول اونجا میپرسه:شمام اومدین عیادت؟میگم نه خونه سالمندان طلبیده اومدیم زیارت

ادامه مطلب ...

10 روش مبارزه با کچل شدن (طنز)


 
1. همیشه سر خود را با تیغ بتراشید. طبق قانون بقای ماده، اگر مویی درنیاید، چیزی هم برای ریختن نخواهد بود. با این تمهید دیگر کچل نمی‌شوید؛ فقط تمام عمر بی‌مو خواهید بود.
 
2. یکی از دلایل ریزش مو، تغذیه نامناسب است. با توجه به ارزانی بی‌دلیل ارزاق، حتما در وعده‌های اصلی یا میان‌وعده‌های خود، از موادغذایی مقوی مانند مغز ران، چنجه، شاه میگو، لابستر، شنیسل پری دریایی و... استفاده کنید. اگر مانع ریزش موی سرتان نشوند، باعث خیلی چیزهای دیگر خواهند شد.
 

ادامه مطلب ...

پَـــ نَ‌‌ پَـــ

سوار تاکسی شدم.یارو صدای ضبطشو تا ته زیاد کرده بود.میگم میشه صدای ضبطتونو کم کنید؟
میگه اذییتتون میکنه!
گفتم پَـــ نَ‌‌ پَـــ گفتم کم کنی این یه تیکشو من بخونم ببینی صدای کدوممون بهتره!!!!

رفتم سر خاک خدا بیامرزی دارم خرما تعارف می کنم،
طرف برداشته میگه فاتحه است دیگه نه؟
گفتم پَـــ نَ‌‌ پَـــ خدا بیامرز زنده شده داریم جشن می گیریم!

ادامه مطلب ...

اصلاحات جدید لغت نامه ی آریانپور !

Hairkul : آنکه روی شانه‌‌هایش مو دارد
Watergate : دروازه دولاب
Categorize : نوعی غذای شمالی که با برنج و گوشت گراز طبخ می‌‌شود
Velocity : (شهری که مردم آن از هر موقعیتی برای ولو شدن استفاده می‌‌کنند (شیراز
confuse : آنکه برق از **ونش می پرد
Macintosh : مهین تاج
San Antonio : به ترکی‌ ، شما آنتونیو هستید
Longtime : در حمام ، زمان پیچیدن لونگ را گویند
Long time no see : !دارم لونگ می‌‌پیچم ، نگاه نکن
Cambridge : شهری که تعداد پلهایش اندک است
UNESCO : یونس کجاست؟
Jesus : در اصفهان به بچه گویند که دست به چیز داغ نزند
Finland : سرزمینی که مردمانش مشکل گرفتگی بینی‌ دارند
Damn You All : دم همتون گرم
Savage Blog : ساوجبلاغ
Latino : لات بازی ممنوع
Godzilla : خدای استفاده کردن از مرورگر موزیلا

پَــــ نَ پـَــــ

پَــــ نَــــ پَـــــ

لپ تاپ رو پامه دارم باهاش کار میکنم بابام اومده تو اتاقم میگه لپ تاپت روشنه ؟ میگم پَـــ نَ پَـــ رو زمین داشت گریه میکرد گذاشتمش رو دلم آروم بگیره بعد بش میگم کاری داری باش مگه ؟ میگه پَـــ نَ پَـــــ صدا گریه اش تا تو اتاق من میومد اومدم بهت بگم گناه داره بغلش کن

پارتی بودیم ... ملت اون وسط داشتن دستارو تکون میدادن و میرقصیدن ...
رفیقم میگه دارن میرقصن!؟
پَـــ نَ پَــــ اینجا گیر افتادن! دارن برای هلیکوپتر امداد دست تکون میدن تا نجاتشون بده

رفتیم واسه عروسی باغ اجاره کنیم ... یارو میگه جای امن میخای ؟
پَـــ نَ پَـــ یه باغ بده تجاوز خورش خوب باشه مهمونا روش حساب کردن !

بابام با چکش به جای میخ زده به دستم از درد دو متر رفتم آسمون اومدم پایین ...
تازه میپرسه خورد به دستت؟
پَـــ نَ پَـــ یاد گل خداداد عزیزی به استرالیا افتادم، دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم، عجب گلی بود عجب گلی

یارو با موتور زده بهم ....خوردم زمین سرم شکسته داره خون میاد اومده میگه سرت داره خون میاد؟
پـَـَـ نَ پـَـَــــ من خودنویسم جوهرم پس داده

ادامه مطلب ...

پَ نه پَ

پـــَ نه پَــــ

رفتیم کوه ... دارم چوب جمع میکنم ...
میگه می خوای با چوبا آتیش درست کنی؟
پَ نه پَ،پشت دریاها شهریست قایقی خواهم ساخت ...

دوستم میگه امروز چندمه ؟
میگم یکم
میگه یکم مرداد ؟
پَ نه پَ، امروز یکم فروردینه ... عیدت مبارک عمو جون یه بوس بده....

بسته سیگارمو گرفته که از توش سیگار برداره ... میگه اِ اِ اِ همین یه نخه ؟
پَ نه پَ این یه دونه چشم گذاشته، بقیه رفتن قایم شدن !

به بابام میگم تلویزیونو بزن کانال دو ... میگه روشنش کنم ؟
پَ نه پَ، تو بزن دو ... من هُل میدم روشن شه ....

دارم به خواهر زادم دیکته میگم ... رسیده آخر خط میگه دایی برم سر خط ؟!
پَ نه پَ بقیشو رو فرش بنویس !


با دوستم رفتیم بام تهران ... یه یارو تو بانجی جامپینگ داشت بالا پایین میرفت ...
دوستم میگه اگه این کش پاره بشه می خوره زمین داغون می شه؟
پَ نه پَ، می خوره زمین هوا میره نمی دونی تا کجا میره ...


رفتم به همسایه مون می گم تخم مرغ داری؟
می گه می خوای غذا درست کنی؟
پَ نه پَ ، می خوام بخوابم روشون تا جوجه بشن بفهمم مادر بودن چه حسی داره!!


رفتم دندونپزشکی به دکتره میگم آقای دکتر این دندون عقلم کج دراومده ... اومدم حسابشو برسی!
دکتره میگه یعنی میگی بکشمش؟!
پَ نه پَ ، گفتم دکتری ، یکم نصیحتش کنی بلکه به راه راست هدایت شه!!!!


آخرین نفر تو صف نون وایسادم ... زنه اومده میگه نفر اخری؟
پَ نه پَ نفر اولم چون اوسکلم اینجا وایسادم!!!!

رفتم در خونه رفیقم ...
از پشت آیفون میگه ... تنهایی؟
پَ نه پَ ، خونه محاصره ست ... بهتره خودتو تسلیم کنی ...

پَــــ نَ پـَــــ

دوستم میگه چرا انقدر غذات کم شده ؟ میگم : تو رژیمم ... میگه رژیم لاغری ؟! ...پَـــ نَ پـَـــ رژیم صهیونیستی

معلمم اومده خونمون تمبکمو دیده میگه تمبکه؟ میگم پَـــ نَ پَـــ ساکسیفونه روش پوست کشیدم گردو خاک نره توش .میگه منظورم اینه که میزنی؟ میگم پَـــ نَ پَــــ اون زورش زیاد تره اون منو میزنه میگه بیخیال درسو شروع کنیم؟ میگم پَــ نَ پَـــ من تنبک میزنم شمام برقص با هم پول در بیاریم. بعدش بابام اومده میگه اِ حاااامد ایشون معلمتونه؟ میگم پـَـَـ نَ پـَـَــــ ایشون دوست دخترمه به خاطره گرونی پول نداره ریشاشو بزنه

دوستم زنگ زده میگه چکار میکنی ؟ میگم ماشینمو آوردم تعمیرگاه . میگه مگه خرابه ؟ پَــــ نَ پـَــــ آوردمش تعمیرگاه عیادت دوستای مریضش

قرمه سبزی آوردند رو میز می پرسه:قرمه سبزیه؟؟؟؟؟؟؟؟ پَـــــ نَ پــَـــ کوکو سبزیه آبشو زیاد کردن کم نیاد

زنه رفته دکتر زنان ، دکتر ازش میپرسه بچتون لگد هم می زنه ؟ زنه جواب میده پَــ نَ پَــ، فحش خواهر مادر میده

تو آرایشگاه کار می کردم ... از مشتری می پرسم برات ماسک بذارم؟
میگه ماسک برای جوش صورت و اینا ؟!
پـَــــــــ نَ پَـــــــــ په ماسک اسپایدرمن

رفتم چشم پزشک
میگه واسه سرخی چشمتون اومدین ؟
پـَـــ نَ پـَــــ سرخیش عادیه وسطش سیاه شده


ادامه مطلب ...

قاطی پاتی!

کامل‌ترین کامپیوتر مشابه مغز انسان ساخته شد

این کامپیوتر اشتباه می‌کنه و اشتباهش رو می‌ندازه گردن بقیه کامپیوترا...!! ـ

آیا می‌دانستید که انسانها به جز کودکِ درون، یک عدد خر درون هم دارند که گاهی زمام امور را به دست می‌گیرد؟

فقط یه زن ایرانی میتونه به شوهرش بگه: من پنج دقیقه میرم خونه همسایه تو نیم ساعت یک بار غذا رو هم بزن

مرغ رو از فریزر در آوردم میگه می خوای غذا درست کنی ؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ خانوادش اومدن میخوان از سردخونه ببرن خاکش کنن.... ـ

نفس نفس زنون خودم رو رسوندم به اتوبوس
راننده میگه می خوای سوار شی؟
پَ نه پَ اومدم سفر خوشی رو براتون آرزو کنم

لوله ترکیده، یارو ماشینشو آورده سطل آب بر میداره میپاشه رو ماشینش بش میگه حال کن سه ساله نشستمت! آبه مفته! مال دولته باید چاپید قاپید!!

عروسی دعوت بودیم. توی اون خیابون 2تا عروسی بود. ما عروسی ته کوچه بودیم. دایی عروس رفته تو همون عروسی که اول خیابون بود نشسته، شام هم تا آخر خورده بعد اومده بیرون زنگ زده که بابا پس شماها کجایید. ما شام هم خوردیم. زود بیاین زشته. از فامیل های ما هنوز هیشکی نیومده

مامانم ساعت هفت تا نه فارسی وان میبینه، نه تا یازده ام بی سی پرشیا، ساعت ده که میشه بدو بدو فلاششو بر میداره میبره وصل میکنه به رسیور اتاق خودشون که سریال پی ام سی رو ضبط کنه ساعت یازده که ام بی سی پرشیا تموم شد اونو ببینه تا دوازده، دوزاده میخوابه، صبح پا میشه تکرار سریالایی که ندیده رو میبینه، تا پنج اینا، پنج که میشه میگه خب من دیگه تا هفت مرخصی ام

تو تاکسی موبایلم زنگ خورده٬ راننده صدای ضبطو زیاد میکنه تو آینه منو نگاه میکنه میخنده

زنبوره اومده نزدیک دختر خالم که 10 سالشه دختر خالم برگشته میگه تورو خدا منو نیش نزن من محصولات شمارو خیلی دوست دارم

نشستیم با فک و فامیل اسم فامیل بازی میکنیم داییم میوه از 'ی' نوشته یه کیلو خیار
هیچ جوریم زیر بار نمیره که قبول نیست

تولدم بود شروع کردم باز کردن کادوها به کادو مامانم رسیدم دیدم یه پاکته بازش کردم دیدم نوشته هفتاد هزار تومنی که دو ماه پیش قرض گرفتی نمیخواد برگردونی

داشتم از خونه میرفتم بیرون مامانم پرسید کجا؟؟! .....گفتم بیرون ...برگشته میگه.....خوب جای دیگه نریا ..؟؟!!! ـ

امروز رفتم دانشگاه، حراست جلوم گرفته میگه: آقا کجا !؟ میگم: اومدم با استادم کار دارم ! میگه: نمی بینی تابلو رو ، امروز زنونه هست . برو فردا بیا که مردونه هست ! ...(خاطرات یک دانشجو در آینده نه چندان دور)