یکى در پیش بزرگى از فقر خود شکایت میکرد و سخت مینالید.
خواهى که دههزار درهم داشته باشى و چشم نداشته باشى؟
البته که نه. دو چشم خود را با همه دنیا عوض نمیکنم.
عقلت را با دههزار درهم، معاوضه میکنى؟
نه.
گوش و دست و پاى خود را چطور؟
هرگز.
پس
هماکنون تو صدها هزار درهم سرمایه داری. زیرا تو حاضر نیستی که حال خویش
را با حال بسیارى از مردمان عوض کنى و خود را خوشتر و خوشبختتر از
بسیارى از انسانهاى اطراف خود میبینى. پس آنچه تو را دادهاند، بسیار
بیش تر از آن است که دیگران را دادهاند .
و تو هنوز شکر این
همه را به جاى نیاورده، خواهان نعمت بیشترى هستى ؟!