یکسوم از مجموعه "قهوه تلخ" به بازار ارائه شده است. طبیعتاً این اثر هم مثل هر مجموعهی دیگر دارای موافقان و مخالفانی است. اما واقعاً به نظر میرسد دیالوگهای این مجموعه، از نقاط قوت آن باشند. این یادداشت، مجموعهای است از دیالوگهای برتر "فهوه تلخ" تا امروز. طبیعتاً همه اینها انتخابهای شخصی نگارنده است و هر کدام از شما که احساس میکنید دیالوگ مناسبی از این مجموعه در این یادداشت مورد غفلت قرار گرفته، میتوانید در کامنتها به آن دیالوگ اشاره کنید.
قسمت اول:
- صدای پشت تلفن (روابط عمومی صدا و سیما): خب بعد...
- نیما: بعد هیچی دیگه. اونجا شهر تصرف شده بوده. همون جا هم اسکندر به آریوبرزن پیشنهاد میکنه که فرمانروای ایران بشه. آریوبرزن قبول نمیکنه و میاد دوباره یهدونه سپاه دیگه تشکیل میده و برمیگرده که بجنگن با هم.
- روابط عمومی صدا و سیما: جومونگی بوده واسه خودش!
ادامه مطلب ...
در چشم باد, لاله گل پرپرش خوش است
خورشید, روز واقعه خاکسترش خوش است
از باغها شنیدهام این را که عطر یاس
گاهی نه پشت پنجره, لای درَش خوش است
دریا همیشه حاصل امواج کوچک است
یعنی علی به بودن با اصغرش خوش است
در راه عشق دل نه فقط سر سپرده باش!
حتا حسین پیش خدا بیسرش خوش است
جایی که ماه همسفر آب میشود
دلها به آب نه که به آبآورش خوش است
جایی که پیشمرگ پدر میشود پسر
اولاد هم نبیرهی پیغمبرش خوش است
عالم شبیه آن لب و دندان ندیدهاست
لبخند هم میانهی تشت زرَش خوش است!
این خون سرخ اوست که تاریخ زنده است
این شاهنامه نیست ولی آخرش خوش است:
اندوه سالهای پسر را گریستن
سر بر سپید پیرهن مادرش خوش است
از ماههای سال, محرّم که محشر است!
از «روز»های سال ولی «محشر»ش خوش است
بدون شک با برخی از این آثار آشنا هستید و آنها را در مکانهای زیادی دیده اید. آثار نقاشی که در پایین آورده شده است بعنوان معروف ترین نقاشیهایی تاریخ بشریت شناخته میشوند . البته اگر قرار باشد معروف ترین ها را یک جا جم کنیم شاید این لیست 10 تایی به 50 عدد هم برسد. با این حال نقاشیهای زیر جزء برترین و معروف ترین آثار تاریخ به حساب می آیند
مونالیزا
اثر: لئوناردو داوینچی
محل نگهداری: لوور، پاریس- 06-1503
این درام ترسناک و دلهرهآور را جیمز و راتکینز کارگردانی میکند و ظاهرا رادکلیف به این دلیل بازی در آن را قبول کرده تا تصویر تازه و غیر هری پاتری از خود ارائه کند و به یاد تماشاگران سینما بیاورد که از این پس باید او را به چشم دیگری نگاه کنند...
این تابلو بر دیوار خانه کوبر نصب بود تا اینکه 27 سال پیش با برخورد توپ تنیس به آن روی زمین افتاد. بعدا اعضای خانواده آن را...