بازارچـــــه ی رودبنــه ای

از همه جا و برای همه

بازارچـــــه ی رودبنــه ای

از همه جا و برای همه

شرافت ایرانیان

پادشاه ایران زمین پاکور (دوم) فرزند بلاش یکم و بیست و سومین پادشاه اشکانی

به تندی با ارتشدار خود برخورد کرد و گفت : چرا به یکی از مخالفین روم

(نرون قیام کننده در امپراتوری روم) اجازه ورود به ایران و تیسفون

( پایتخت ایران زمین ) را دادید ؟

من و رومی ها با هم پیمان بسته ایم که به مخالفین هم پناه ندهیم .

ارتشدار گفت : اما آنها به مخالفین ما کمک می کنند .

پاکور در حالی که برافروخته بود گفت :

آنها پستی خویش را به نمایش می گذارند ،

جنگی بین ایران و روم رخ نداد

و مردم در شادی و امنیت زیستند ...

اما پیمان یک اشک (لقب پادشاهان اشکانی) نباید به ننگ کشیده شود .
شما باید به آن فرد مخالف کشور روم ، در مرز می گفتید به جای دیگری برود .
اما امروز مجبورم به خاطر شرافتمان این مخالف دولت روم را به کشورش برگردانم .
ارتشدار گفت : اما امپراتوری روم به خون ما تشنه است...
پادشاه ایران زمین گفت:
ما ایرانی ها تشنه امنیت ، راستی و درستی هستیمو بر پیمانهای خویش استوار خواهیم بود .
ما ترسی از امپراتوری روم نداریم و می توانیم همانند همیشه شکستشان دهیم
اما این راهکار کشورداری نیست ما باید امنیت را تقویت کنیم
نه دست اندازی و دشمنی را ...
شاید برای ارتشدار ، سخنان پاکور امپراتور کشورمان چندان هوشیارانه نبود ،اما پاکور به ارزش پیمان خویش باور داشت .ارد بزرگ اندیشمند برجسته کشورمان می گوید :(برای آنکه روانت را بپروری ، ابتدا با خود یکی شو) .
و براستی پاکور نماد چنین فرهمندی بود .
در طی سی سال پادشاهی پاکور دوم بر امپراتوری ایران زمین

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد