بازارچـــــه ی رودبنــه ای

از همه جا و برای همه

بازارچـــــه ی رودبنــه ای

از همه جا و برای همه

خنده هایی که توهین به شعور ملت است!

او منصب را از دست این مردم
نگرفته است که اندوه و ناامیدی آنان تغییری در داستان ایجاد کند. او در سیاست
بازی‌های لانه کرده در خانه ورزش این مردم به مقامی دست یافته است که بیشتر به پستی
حزبی می‌ماند و چشم بر دهان رییس دوخته است که: "حکم آن چه تو اندیشی ، لطف آنچه تو
فرمایی".

ابتکار در سرمقاله خود نوشت:
 
لبخند علی کفاشیان استهزاء افکار عمومی است و
افکار عمومی هم نظرات ملتی است که سی سال است که حماسه‌های انتخاباتی می‌آفرینند،
تا تابلویی باشد که دولتمردان به رخ مدعیان دمکراسی و مردمسالاری
بکشند.

سالهاست که افکار عمومی در کشور ما جز با نتایج انتخابات استخراج
نمی‌شود . گویی همین یک ترازو برای سنجش وزن خواسته‌های ملت اختراع شده است و تا
انتخابات برگزار نشود و آرای صندوق‌ها اعلام نشود نمی‌توان به خواسته‌ها و گرایشات
مردم پی برد. مثل همین فوتبال که تا ایران و کره جنوبی بازی نکنند و با تک گل مهاجم
کره ای آرزوهای ملت ما بر باد نرود نمی‌توان به وضعیت اسف بار این بخش از مدیریت
کشور پی برد . تا آن زمان همه چیز پشت لبخندهای چسبیده بر صورت مدیریت بی حساب و
کتاب، پنهان می‌ماند .

 مثل لبخند‌های لاینقطع علی کفاشیان که مانند بخشنامه
ای از طرف مدیران بالا دست به مردم ابلاغ می‌شود . فرق هم نمی‌کند که این لبخند پس
از بردن امارات باشد یا باختن با کره جنوبی. این لبخندها به مردم می‌گوید که شما
اشتباه می‌کنید ما نباخته ایم، سندش هم موجود است: "همین لبخندهای
خودم".

هیچ تفاوتی میان سخنان عجیب وغریب وزیر راه، پس از سقوط هواپیمای تحت
مدیریت اش ولبخندهای علی کفاشیان پس ازهمه ناکامی‌های چند سال اخیر فوتبال ایران
دیده نمی‌شود. الا اینکه درپس زمینه سخنان وزیر جسدهای بیجان زنان ومردانی افتاده
است که تنها گناه شان اعتماد به ناوگان هوایی کشوراست و در مقابل لبخندهای رئیس
فدراسیون فوتبال جسد متلاشی شده غرور ملتی بزرگ افتاده است.

داستان مدیریت
ایرانی "یکی داستان است پرآب چشم" که رستم‌های خود بزرگ بین ، چشم بر علایم و
نشانه‌های "سهراب کشی" فرصت‌ها، امکانات و حرمت‌ها بسته اند و گوش بر هشدار‌ها و
انذار‌های منتقدین و دلسوزان. بر زین این اسب خسته نشسته اند و شلاق بر گرده اش
می‌زنند و بانگ "به هوش باش"دره‌ها و پرتگاه‌ها و سنگلاخ‌ها را به مسخره می‌گیرند.
چرا که فراموش کرده اند این اسب عاریتی از آن دیگرانی است که فعلا فرصت رکاب به
آنان داده است.

برگردیم به لبخند‌های علی کفاشیان . رییس فدراسیون فوتبال در
سرمستی برد‌های قبل از بازی با کره جنوبی گفته بود"در صورت باخت هم استعفا نمی‌دهم"
وپس از پایان پرافسوس بازی خیره در چشم اشک آلود ملت اطمینان می‌دهد که :"گفته بودم
که استعفا نمی‌دهم".

چرا؟ پاسخ روشن است او منصب را از دست این مردم نگرفته
است که اندوه و ناامیدی آنان تغییری در داستان ایجاد کند. او در سیاست بازی‌های
لانه کرده در خانه ورزش این مردم به مقامی دست یافته است که بیشتر به پستی حزبی
می‌ماند و چشم بر دهان رییس دوخته است که: "حکم آن چه تو اندیشی ، لطف آنچه تو
فرمایی".

مسولین فدراسیون فوتبال و کل ورزش ایران و یا وزیر راه ومسئولینی
که این مسایل در حوزه مدیریت شان رخ می‌دهد بدون تردید روزی هزار بارخدارا شکر
می‌گویند که در جایی دیگر از این کره خاکی مسوول نیستند چراکه خود خوب می‌دانند
فرجام این اتفاقات در کشورهای دیگر لبخندهای ملیح و سخنان عجیب و غریب در برابرچشم
دوربین‌ها نیست. آنجا چشم‌هایی بر عملکردشان نظارت می‌کند که نماینده تمام چشم‌های
نگران افکارعمومی است. همان که خاطیان را به ضرب استعفا، برکناری و حتی خودکشی
وادار به عذر خواهی می‌کند .

راحت باشید آقایان! لبخند بزنید! نور فلاش
دوربین‌ها اذیت تان نکند! اینجا ایران است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد