بازارچـــــه ی رودبنــه ای

از همه جا و برای همه

بازارچـــــه ی رودبنــه ای

از همه جا و برای همه

مرهم

هر وقت دلم می گیره از همه ، قلم تو دستمه و می نویسم از اینکه
سرسخت باید پای دردا وایستم ، تا برسم به فرداهای روشن 
قلبم میگه میکروفونو بردار ، تو بخون حالا از همه ی دردات 
تا مرهم باشه واسه دل شکستت ، تا نمونی تو با این گله و حسرت

میدونی اینو که یاس از توو داره نقصی ، گذشته هام مثل طومار مغزی 
دور و بر منو مثل دیوار فرضی ، میگرن میشن مثل یه بیمار مغزی 
نمیدونم که کی داره تقصیر ، حوصله ندارم بکنم اینا رو تفسیر 
وقتی که اشکت چکیده یکی یکی ، حرفی که تو قلبت بگو به کی بگی 
داستان منو نمیدونی تو زیر آسمان کبود ، حالا اون آدم راز دار و صبور 
واسه ی خونواده پاسداره هنوز ... 
گذشته ی منه مثل کتاب داستان ، به دنبال یه روزی که بتابه آفتاب 
یه حس میگه به اون روز نزدیکم ، نزدیک ... نزدیکتر

هر وقت دلم می گیره از همه ، قلم تو دستمه و می نویسم از اینکه
سرسخت باید پای دردا وایستم ، تا برسم به فرداهای روشن 
قلبم میگه میکروفونو بردار ، تو بخون حالا از همه ی دردات 
تا مرهم باشه واسه دل شکستت ، تا نمونی تو با این گله و حسرت

وقتشه دیگه بخونمو وقت ندم ، بگم از روزایی که زیر برف یخ زدم 
مقصدم که به سمت کسب درآمد و حالا دیگه ازم رفته طراوت 
تو پول در میاری و یعد سرکار ، می بینی جیب شده هم وزن پر کاه 
فقط خودتی و دوروبرت مشکل ، اون وقت کیه که بکنه تر و خشکت 
آره این روزا اوضاع آرومه مشتی ، فردا از سختیا تو بارون اشکی!! 
روزی میرسه که بابا مامان پیرن ، یا مثل پدر من از دنیا میرن 
حالا 7 ساله که خالیه پشتم ، خدا بوده فقط باعث و بانی رشدم 
خیلی سخته ولی میدونم ... اینو میتونم ...

هر وقت دلم می گیره از همه ، قلم تو دستمه و می نویسم از اینکه
سرسخت باید پای دردا وایستم ، تا برسم به فرداهای روشن 
قلبم میگه میکروفونو بردار ، تو بخون حالا از همه ی دردات 
تا مرهم باشه واسه دل شکستت ، تا نمونی تو با این گله و حسرت

وقتشه به تو بگم تو بدونی پس یه حرفی که میخونم هست درون قلب 
تو سختیا چگونه من با یه کوه غم ، رو قلبی که دیده شکسته جلو برم 
خسته و اسیر درد تو مسیر بعد ، وقتی که کسی نبود و 
رفیق من ، به سختی یه چیزی که شد نصیب من 
پس دیگه از این بعد بذار به تو بگم ، عزم رو جزم میکنم مثل سرباز 
اینو بدونید نیستم یه قصه پرداز ... 
پرواز میکنم به سمت هدف ، پس باخت کسی که به حمله نرفت 
تا حالا سرنوشت بوده یه داور بد ، ولی دلیل نمیشه برسم آخر خط 
حالا خیلی مونده ولی تخت گاز جلو میره با فکر و مغز و باز

هر وقت دلم می گیره از همه ، قلم تو دستمه و می نویسم از اینکه
سرسخت باید پای دردا وایستم ، تا برسم به فرداهای روشن 
قلبم میگه میکروفونو بردار ، تو بخون حالا از همه ی دردات 
تا مرهم باشه واسه دل شکستت ، تا نمونی تو با این گله و حسرت
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد