بازارچـــــه ی رودبنــه ای

از همه جا و برای همه

بازارچـــــه ی رودبنــه ای

از همه جا و برای همه

ناصرالدین شاه پیشکسوت داستان کوتاه ایران


بسیاری از ما تصور می‎کنیم این محمدعلی جمالزاده بود که نخستین داستان‎های کوتاه به زبان فارسی (روزنامه کاوه-۱۳۰۰ش) نوشته‎است. اما باید بدانیم که پیش از او نیز چهره‎های دیگری در این زمینه تجربه‎هایی داشته‎اند که در روزنامه‎های سالهای مشروطه و حتی پیش از آن می‎توان آنها را سراغ گرفت. و ظاهرا اعطای لقب پدر داستان نویسی ایران به جمالزاده به جهت تداوم و پیگیری او در این کار و همچنین بکار بردن اسلوب نسبتا منطبق با الگوهای داستان کوتاه نویسی بود.

 

اما گذشته از این مسئله شاید جالب باشد که بدانیم بیش از پنجاه سال قبل در نخستین دهه‎هایی که انتشار روزنامه در ایران آغاز شده بود، بسیاری از روزنامه‎ها ایرانی(آنها که درر داخل منتشر می‎شدند) یا به دلیل وابستگی به دولت و یا به جهت موانع سیاسی که وجود داشت به جای پرداختن به مطالب انتقادی سیاسی و اجتماعی حجم قابل توجهی از مطالب خود را به نوشته‎های ادبی و احیانا تاریخی اختصاص می‎دادند و در این میان ترجمه داستانها و رمانهای خارجی نیز جای ویژه‎ای داشت. این نکته البته به نفع ادبیات ایران که در آستانه یک پوست انداختن قرار داشت انجامید، چرا که در غیاب ناشران و یا عدم گستردگی صنعت چاپ روزنامه‎ها و نشریات امکان چاپ رمانهای اروپایی را بوجود آوردند و زمینه آشنایی ایرانیان با شیوه‎های رمان‎نویسی مهیا شد و به همین ترتیب نخستین تجربه‎های نویسندگان ایرانی نیز (در زمینه رمان نویسی) در همین روزنامه‎ها منتشر شد.

 

به هر روی در چنین اوضاع و احوالی، به سال ۱۲۴۶ شمسی در «روزنامه ملتی» یکی ازنخستین داستانهای کوتاه ایرانی منتشر می‎شود که عنوان «حکایت پیرو جوان» را دارد و بسیاری به ضن قوی آن را منسوب به ناصر الدین شاه قاجار می‎دانند. این داستان‎گونه طرحی ساده داردکه دربرگیرنده شرح سه روز از زندگی راوی‎ست. کلیت داستان البته هنوز با اسلوب داستان کوتاه اروپایی -که بعدها جمالزاده نمونه‎های اولیه آن را نوشت – فاصله دارد.

 

راوی «حکایت پیر و جوان» در روز اول به کودکی برمی‎خورد که که در حین بازی‎های خود شیطنت‎ها و حیله‎هایی را بکار می‎برد که او را به تعجب وا می‎دارد.در روز دوم راوی شاهد سبک‎سری‎های جوانی‎ست آراسته و مغرور که کارش را به زندان می‎کشد و در روز سوم با پیرمردی برخورد می‎کند که بهار او را به یاد روزهای حوانی انداخته‎ است. ناصرالدین شاه در این داستان به مقایسه سه دوره از عمر می‎پردازد و نگاهی انتقادی به مفسده‎هایی همچون شرابخواری و قمار دارد. مکان رخدادهای این داستان کوتاه هم تهران آن روزگار و محلات درواه دولاب و کوچه غریبان است. راویت  اول شخص، بالحنی خطابی‎ و شیوه خاطره‎ای برای داستانی پند آموز بکار رفته است.

 

ناصرالدین شاه نثری فخیم و پر از واژه‎های عربی دارد که بازبانی شاعرانه به توصیف طبیعت پرداخته است. روایت مستقیم افکار نویسنده درباره انسان و طبیعت و کیفیت پند آموز و عبرت آور آن از با تخیل در داستانی کاسته و تاحدی کیفیت مقاله‎وار بدان داده است. این ماجرا در کتاب «سیر تحول ادبیات داستانی و نمایشی» نوشته حسن میرعابدینی آمدخ که در اینجا با اندکی تغییر و البته افزوده‎هایی برای روشن‎تر شدن ماجرا نقل شد.

 

 ینک منبع :

http://www.madomeh.com/blog/1389/07/07/naser/

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد